behdashtijat



خودکنترلی

افرادی که خودکنترلی دارنند می توانند آنچه می خواهند را تعدیل کنند تا اطمینان یابند که افراط یا تفریط نمی کنند.
سنت توماس آکوویناس( St Thomas Aquinas) که یک فیلسوق و دین شناسی قرون وسطایی بود، گفت که افراد خدکنترلگر می توانند "زندگی خود را حفظ کنند".
واکلر، سه مرحله آموزش خودکنترلی برای رسیدن به منبع کنترل درونی به دانش آموزان را به شرح زیر ذکر کرد: مرحله اول: مرحله اول شامل اداره رفتار دانش آموز از طریق معلم است.
معلم با استفاده از روش های تقویت مثبت، محروم کردن، جریمه کردن، رهنمود دادن و حذف پاداش بعد از بهبود رفتار و همچنین با استفاده از روش الگوسازی و تمرکز دانش آموز بر رفتارهای مثبت و منفی همسالان، می توانند رفتارهای نامناسب دانش آموزان را تغییر دهند.
وجود مهارت های خودکنترلی دانش آموزان، یکی از مهم ترین عوامل موفقیت آنها در جامعه است که منجر به سازگاری و تطابق فرد با محیط و اجتماع می شود و افراد را به میزان لازم به استقلال و مسیولیت پذیری می رساند.
مرحله سوم: آموزش شیوه های حل مساله و آموزش خود تعلیمی به دانش آموزان.
منظور از خودنظارتی، حفظ توجه فعال به رخداد افکار و رفتارهای هدفمند خاص است.
تراژدیrlm; های یونان باستان، آکنده از پندارهlrm;های درماندگی بشر در برابر خدایان و یا سرنوشت بود.
نمایشنامهlrm;های شکسپیر، هم نمایشگر سرنوشت محزون از پیش تعیین شده، و هم نمایانگر ارادهlrm;ی آزاد است.
جامعه شناسان آن را به عنوان خودمختاری در برابر خود بیگانگی و یا ناتوانی نام بردهlrm;اند و روانشناسان از آن به عنوان رفتارگرایی در برابر ذهن گرایی نام برده اند.
نیچه[۲]، قدرت را مهمترین پدیده روان شناختی نامیده است و آدلر[۳] در نظام روانشناسی فردی خود بیان کرده است که مبارزه کردن برای کنترل شخص بر سرنوشت خود، مهمترین انگیزش است و هر شخص بدون احساس چنین کنترلی دچار عقدهlrm;ی حقارت، خواهد بود و ممکن است درصدد جبران بیش از حد تلاشهای خود برای رسیدن به حس کنترل یا غلبه باشد.
این سازه، در مطالعات مربوط به انگیزش، به گونه فزایندهlrm;ای اهمیت نظری و علمی بدست آورده است.
سازه خود کنترلی ریشه در نظریهlrm;ی یادگیری اجتماعی دارد.
در این نظریه، تقویت به عنوان تعیین کنندهlrm;ی رفتار شناخته شده است و ادراک فرد در مورد منبع این تقویت عنصری اساسی در تعیین رفتار است.
بدین معنی که در هر رفتاری این دو ارزش( دو قطب) نمیlrm;تواند با هم وجود داشته باشند.
این متغییر دو قطبی خود کنترلی درونی در مقابل خود کنترلی بیرونی است.

منبع : مقاله خودکنترلی


انجمن دانشجویان]]>
کارآفرینی سازمانی

کارآفرینی سازمانی،( به انگلیسی: Intrapreneurship) فرآیندی در کارآفرینی است که سازمان طی می کند، تا همه کارکنان بتوانند در نقش کارآفرین انجام وظیفه کنند و تمام فعالیت های فردی یا گروهی را به طور مستمر، سریع و راحت در سازمان مرکزی به ثمر برسانند.
هنگامی که فعالیت کارآفرینی توسط فرد یا گروه کارآفرین در داخل یک سازمان انجام بگیرد، به آن کارآفرینی سازمانی گویند.
به طور متداول واژهٔ کارآفرینی( مانند واژه های فیزیک، شیمی و ریاضی) دو مفهوم را می رساند: کارآفرینی به معنای فرایند و پدیدهٔ خلاقیت و نوآوری عرضه شده( تجاری شده) و کارآفرینی به معنای یک رشته علمی.
رشته علمی کارآفرینی تحت عنوان مدیریت کارآفرینی، مهندسی کارآفرینی و نیز کارآفرینی شناسی نیز نامیده می شود.
کارآفرین، فردی است که با صرف زمان و انرژی لازم، منابع، نیروی کار، مواد اولیه و سایر دارایی ها را به گونه ای هماهنگ می سازد که ارزش آن ها یا محصولات حاصل از آن ها نسبت به حالت اولیه اش افزایش یابد( ایجاد ارزش افزوده کند ). کارآفرینان با مهارتی که در تشخیص فرصت ها و موقعیت ها و ایجاد حرکت در جهت توسعهٔ این موقعیت ها دارند، پیشگامان حقیقی تغییر در اقتصاد و تحولات اجتماعی محسوب می شوند.
کارمندان در حالی که برای سازمان بزرگی مشغول به کار هستند، می توانند مانند یک کارآفرین فکر و عمل کنند.
کارآفرینان سازمانی، معمولا به تنهایی ابتکار عمل را به دست می گیرند تا محصولات، فرآیندها، ت ها و خدماتی برای سازمان شان ایجاد کنند، در حالی که هنوز تحت لوای ارزش ها و اهداف سازمان فعالیت می کنند.
- کارآفرینی سازمانی ابداع شده تا فعالیت های نوآورانه را در یک بافت سازمانی توصیف کند.
از طرف دیگر، واژه ی کارآفرینی سازمانی بر جنبه های مشارکت و همکاری نیز تاکید دارد.
- کارآفرینی سازمانی همچنین می تواند بهبود یک فرایند را درون شرکت در برگیرد.

منبع : مقاله کارآفرینی سازمانی


انجمن دانشجویان]]>

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

alirezaaminpoor یاران خراسانی دکتر محمد باقر قالیباف www.mashhad9.ir دانلود پروژه و پایان نامه و مقاله naazmatlaab مجله آرامش وبلاگ شخصی ماڵپەڕێکی تایبەت بۆ پەروەردەبوون digital matlab چشمک